طهورا جانطهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی شیرین من و همسری

هفته بیست و پنجم بارداری

سلام مامانی من خوبی دخملم عزیزم این روزا آرامش خوبی تو زندگی مون برقراره چون خونه دیگه مرتب شده و فقط یه خورده کارای جزیی مونده که اونم زیاد اختلالی ایجاد نمی کنه و این باعث شده خیلی حالمون خوب باشه باباجی امروز ناهار خونه نمی اد و من وشما میریم خونه مامان منیژه  صبح به زن دایی هم زنگ زدم گفتم فاطمه جونو بیاره ببینمش  دلم براش تنگ شده عمه قربونش بره امروز دوباره یه آزمایش داشتم که ببینم خدایی نکرده عفونت  گرفتم یا نه دیگه از این آزمایشا خسته شدم  ولی خوب چاره ای نیست باید از سلامتی خودم وشما مطمئن بشم  خبر خوب دیگه اینه که تا 7 روز دیگه صفر ماه تموم می شه  ومن وشما و باباجی مامان منیژه میریم که برات سیسمونی بخری...
25 آذر 1393

هفته 24 بارداری

سلام عزیز دلم خوبی مامانم این هفته رفتیم جواب آزمایش قند هفته 23 رو گرفتم شکر خدا همه چیزم پایین بود قند و آهن و فشار  نمی دونم چرا اینقدر همه فاکتور های خونی من پایین بود!! حالت خوبه مامانم ؟ امروز بایدبرم دکتر فکر کنم دوباره یه کیسه قرص برای سلامتی شما تجویز کنه   ولی اشکالی نداره مهم اینه که شما صحیح و سلامت باشی  دیگه اینکه فکر کنم تو این مدت تونستی ارتباط خوبی با باباجی برقرار کنی  چون دیشب که صدات کرد احساس کردم واکنش نشون دادی و جاتو عوض کردی انگاری داشتی گوشاتو تیز می کردی ببینی بابایی چی بهت میگه  البته مطمئن نیستم و برای دلگرمی بابایی بهش گفتم خیلی ذوق کرد ...
18 آذر 1393

هفته بیست و سوم

سلام گلم خوبی من همچنان نگران سلامتی شما هستم چون تو این چند وقت خیلی به شما ومن فشار جسمی وارد شد صبح که می ریم سر کار تا ساعت 1 ظهر بعدش خونه و تند تند باید ناهار رو آماده کنیم تا ساعت 3 که بابایی بیاد و ناهار بخوریم بعدش یه استراحت کوتاه و اگه روزای زوج باشه  شنبه - دوشنبه- چهارشنبه ساعت 5 عصر باید بیایم سرکار تا 8 شب و بعدش بریم خونه  یه فکری برای شام بکنیم و بعدش شستن ظرفا و دیگه عین مرده ها بریم یه قرصی بخوریم و بریم غش کنیم .البته روزای فرد  یعنی  یک شنبه - سه شنبه - پنج شنبه د یگه بعد ازظهرا سر کار اومدنی نداریم ولی اینقد خونه ریخته و پاشیدس که دیگه فرصتی برای استراحت بازم نمی مونه  با  وجود اینکه مامان ...
10 آذر 1393

هفته بیست ودوم

سلام عزیزم این چند وقت سخت درگیر جا به جایی و مرتب کردن وسایلای خونه هستیم  منم  انگار نه انگار که باردارم  وجفتم پایینه تا تونستم وسایل جا به جا کردم  وبعدش شبا عذاب وجدان  می گرفتم که چقد بهت فشار آوردم  ببخش منو مامانم آخه بابات خیلی خونسرده و با آرامش هرچی تمام کاراشو انجام میده و اصلا براش مهم نیست که وسایل زندگی مون 3ماه که تو جعبه دارن خاک می خورن درست برعکس من که جوشی هستم و باید سریع همه چی رو مرتب کنم و دوست دارم خونه همیشه برق بزنه  خوب دیگه هرکدوممون خصوصیات اخلاقی خاص خودمونو داریم دیگه کاریش نمی شه کرد ولی خیلی نگرانت  هستم که خدایی نکرده اتفاقی برات نیفته خدا خودش تو رو برام حفظ کنه ...
10 آذر 1393
1